فضای کاری پر از افسانههایی است که مثل یک مخدر شیرین، مدیران را فریب میدهد اما در باطن، ذرهذره جان سازمان را میگیرد. یکی از بزرگترین این افسانهها، تصویر «مدیر قهرمان» است؛ کسی که فکر میکند همهنحریف است، همزمان استراتژی میچیند، محتوا تولید میکند، کمپینهای تبلیغاتی را رصد میکند و پاسخ مشتریان را میدهد.
در روزهای اول، آچار فرانسه بودن منطقی به نظر میرسد؛ کنترل مستقیم روی همه چیز، راهی برای مدیریت هزینه و حفظ کیفیت دیده میشود. اما واقعیت این است که این کار به طور سیستماتیک پتانسیل رشد را از بین میبرد و با سرعتی سرسامآور شما را به سمت فرسودگی و شکست کسبوکار میبرد. در واقع با این کار، هزینهها را از جیب «رشد کسبوکار» پرداخت میکنید.
پیچیدگی الگوریتمها، تنوع کانالهای ارتباطی و تغییر رفتار مصرفکننده باعث شده تا بازاریابی به یک علم چندلایه تبدیل شود. اگر به دنبال افزایش فروش یا بازاریابی اینترنتی هستید، اولین قدم این است که بدانید کجای این زمین بازی ایستادهاید. آیا میخواهید بازیگر خستهای باشید که در تمام پستها میدود، یا مربی هوشمندی که بازی را میچیند؟ در این مقاله قرار است برون سپاری را با مولتی تسکینگ مقایسه کنیم.
تعریف مولتی تسکینگ
مولتیتسکینگ در دیجیتال مارکتینگ به حالتی گفته میشود که یک فرد یا یک تیم کوچک، همزمان مسئول چندین وظیفهی تخصصی متفاوت باشد؛ مثلاً:
-
تولید محتوا
-
مدیریت شبکههای اجتماعی
-
اجرای کمپین تبلیغاتی
-
تحلیل دادهها
-
کار با CRM
-
پاسخگویی به لیدها
در بسیاری از کسبوکارهای ایرانی، این مدل بهعنوان راهحل کمهزینه و سریع انتخاب میشود؛ بهویژه در مراحل اولیه رشد.
چرا مولتیتسکینگ در ابتدا جذاب به نظر میرسد؟
دلایل رایج گرایش به این رویکرد عبارتاند از:
-
محدودیت بودجه
-
تمایل به کنترل کامل فرآیند
-
تصور سادهبودن ابزارهای دیجیتال مارکتینگ
-
نبود شناخت دقیق از انواع دیجیتال مارکتینگ
اما مسئله اینجاست که دیجیتال مارکتینگ، برخلاف ظاهرش، یک حوزهی چندلایه و تخصصی است.
معایب مولتیتسکینگ
مقیاسپذیری
اولین قربانی «همهچیز را خودم انجام میدهم»، رشد است. هیچ کسبوکاری نمیتواند سریعتر از زمان و تمرکز بنیانگذارش رشد کند. زمان، محدودترین منبع در هر سیستم اقتصادی است. مهم نیست چقدر باهوش یا پرتلاش باشید؛ ۲۴ ساعت در روز یک سقف سخت و غیرقابل مذاکره است.
مهم نیست چقدر باهوش یا سختکوش هستید؛ یک سقف ریاضی سخت برای آنچه یک نفر میتواند در ۲۴ ساعت انجام دهد وجود دارد. وقتی شما سعی میکنید همزمان فروش، عملیات، توسعه محصول، بازاریابی و امور مالی را مدیریت کنید، هر بخش فقط کسری از توجه شما را دریافت میکند. نتیجه قابل پیشبینی است: عملکرد سطحی در همه زمینهها.
تصور کنید مدیری صبحها را به پاسخگویی مشتریان، بعدازظهرها را به حسابداری و شبها را به بازاریابی اختصاص میدهد. او فکر میکند در حال صرفهجویی در هزینه است، اما در واقعیت، در هیچکدام از این حوزهها عالی نیست. کسبوکار او فقط به اندازهای رشد میکند که توان یک نفر اجازه میدهد، و این یعنی توقف رشد.
هزینه های پنهان چند وظیفگی
محدودیت فقط زمان نیست؛ ذهن هم محدود است. مغز انسان ظرفیت مشخصی برای تصمیمگیری دارد و فشاری که تصمیمگیریهای مداوم بر مغز میآورد، اغلب نادیده گرفته میشود. مغز انسان مخزن محدودی برای تصمیمگیری دارد. وقتی شما همه کارهاید، دچار وضعیتی میشوید که محققان به آن خستگی تصمیمگیری میگویند.
در ابتدای روز، تصمیمات شما استراتژیک و دقیق است. اما با گذشت ساعتها، شما واکنشگرا و هیجانی میشوید.
-
به جای تحلیل دقیق استراتژی بازاریابی، سریعترین گزینه دمدستی را انتخاب میکنید.
-
به جای استخدام دقیق، به اولین رزومه قابلقبول راضی میشوید.
طبق یک نظرسنجی در سال ۲۰۲۴، بیش از ۵۳٪ از بنیانگذاران در سال گذشته دچار فرسودگی شغلی شدهاند. نتیجه این فرسودگی مستقیماً به بیزنس ضربه میزند: این تصمیمهای ضعیف روی هم انباشته میشوند و خودشان بحرانهای بیشتری میسازند.
توهم بهرهوری
علم عصبشناسی سالهاست این را ثابت کرده: مغز انسان توانایی انجام همزمان چند کار را ندارد. چیزی که ما بهعنوان مولتیتسکینگ میشناسیم، در واقع پرش سریع بین وظایف یا همان تغییر سریع زمینه است. این پرشها، هزینهی سنگینی دارند. وقتی شما از بررسی گزارشهای CRM به نوشتن یک کپشن اینستاگرام سوئیچ میکنید، مغز شما خاموش و روشن نمیشود، بلکه دچار «پسماند توجه» (Attention Residue) میشود.
این پسماند توجه باعث میشود که شما نتوانید با عمق کافی روی کار دوم تمرکز کنید. مطالعات نشان میدهد که این جابجاییهای مکرر میتواند تا ۴۰ درصد از بهرهوری مفید روزانه شما را کاهش دهد. تصور کنید یک تیم دیجیتال مارکتینگ دارید که نیمی از روز کاریشان صرف تلاش برای تمرکز مجدد میشود! این دقیقاً همان جایی است که کسبوکارهای کوچک و متوسط ضربه میخورند. آنها به جای تمرکز بر محصول و توسعه بازار، در گرداب وظایف اجرایی بازاریابی غرق میشوند.
از طرف دیگر، سندرم «آچار فرانسه» باعث میشود که شما در همه چیز «خوب» باشید، اما در هیچ چیز «عالی» نباشید. در دنیای رقابتی امروز، «خوب بودن» کافی نیست. الگوریتمهای گوگل و اینستاگرام به محتوای متوسط پاداش نمیدهند. آنها به تخصص، عمق و تعامل واقعی امتیاز میدهند. بنابراین، تلاش برای اینکه همزمان متخصص سئو، گرافیست و کپیرایتر باشید، تنها به تولید خروجیهای متوسط و در نهایت فرسودگی شغلی منجر میشود.
ضریب رشدی به نام تمرکز
تفاوت بین کسبوکارهای متمرکز و کسبوکارهای «آچار فرانسه» در آمار خیرهکننده است. تحقیقات روی ۵۰۰۰ شرکت بزرگ نشان میدهد:
-
شرکتهای متمرکز و تخصصی سالانه ۱۵.۹٪ رشد درآمد دارند.
-
شرکتهایی که سعی میکنند همه کار بکنند، تنها ۳.۸٪ رشد دارند.
این یعنی شرکتهای متمرکز ۴ برابر سریعتر رشد میکنند. دلیلش ساده است: آنها منابع و تخصص خود را روی هسته اصلی کسبوکار میگذارند و بقیه موارد را برونسپاری میکنند.
هزینه فرصت
بیایید با ریاضیات صحبت کنیم. فرض کنید ارزش زمان استراتژیک شما به عنوان مدیر، ساعتی ۵ میلیون تومان است (چون تصمیمات شما مسیر شرکت را میسازد). اگر شما دو ساعت وقت بگذارید تا یک بنر تبلیغاتی طراحی کنید یا کپشن اینستاگرام بنویسید (کاری که میتوان با هزینه بسیار کمتر به متخصص سپرد)، شما عملاً دارید به کسبوکارتان ضرر میزنید و کسبوکار شما ساعتی 10 میلیون ضرر پنهان میدهد.
تفویض اختیار هزینه نیست؛ سرمایهگذاری با بازده بالاست.

راه نجات: هنر واگذاری (Delegation)
خروج از تله «آچار فرانسه» نیازمند تغییر ذهنیت است. بسیاری از مدیران میگویند: “هیچکس نمیتواند این کار را به خوبی من انجام دهد.” شاید در اوایل کار این حرف درست باشد، اما این تفکر مقیاسپذیر نیست.
انتخاب شما بین این دو گزینه است:
-
خودتان همه کارها را انجام دهید و در نهایت فرسوده شوید و رشد نکنید.
-
کار را به متخصصی بسپارید که شاید ۸۰٪ شما دلسوز باشد، اما ۱۰۰٪ تخصصش آن کار است و وقت شما را آزاد میکند.
نقش حیاتی استراتژی در برابر اجرای کورکورانه
بزرگترین قربانی مولتیتسکینگ، «استراتژی» است. وقتی سرتان شلوغ است، فقط میخواهید کارها «انجام شود». پستی منتشر شود، ایمیلی ارسال شود. اما بدون استراتژی، اینها فقط نویز هستند. انواع دیجیتال مارکتینگ باید مثل سازهای یک ارکستر با هم هماهنگ باشند.
دیجیتال مارکتینگ اکوسیستمی از تخصصهای متضاد است. کسی که ذهن تحلیلی برای بررسی دادههای گوگل آنالیتیکس دارد، لزوماً خلاقیت هنری برای طراحی بصری کمپین را ندارد.
نتیجهگیری: پارادوکس کنترل
کنترل بیشازحد، توهم امنیت میدهد؛ اما در عمل، رشد را میکشد. کنترل واقعی زمانی ایجاد میشود که سیستم بسازید، نه اینکه همهچیز را خودتان انجام دهید. پس تمرکزتان را روی ۲۰ درصدی بگذارید که فقط از عهده شما برمیآید (رهبری، استراتژی و محصول) و بقیه ۸۰ درصد را به متخصصان بسپارید.
اگر آمادهاید که از «سندرم آچار فرانسه» رها شوید و بخش بازاریابی خود را به تیمی بسپارید که کارش فقط همین است، ما در نیلا مارکتینگ، کنار شما هستیم. ما زمان شما را به شما برمیگردانیم تا بتوانید دوباره «مدیر» باشید، نه کارمندِ خسته کسبوکار خودتان.
لینک به صفحه مشاوره رایگان
در نهایت، انتخاب بین برونسپاری و انجام کارها توسط تیم داخلی، انتخابی بین «کنترل ظاهری» و «رشد واقعی» است. دیجیتال مارکتینگ اقیانوسی از فرصتهاست که غواصی در آن نیازمند تجهیزات و مهارت حرفهای است. با سپردن سکان بازاریابی به متخصصان نیلامارکتینگ، شما زمان، انرژی و تمرکز خود را بازپس میگیرید تا روی چیزی که واقعاً در آن استاد هستید، یعنی مدیریت و توسعه کسبوکارتان، تمرکز کنید.
آیا آمادهاید تا از تله «آچار فرانسه» خارج شوید و کسبوکارتان را به سطح بعدی ببرید؟ ما اینجا هستیم تا صدای برند شما را در شلوغی بازار دیجیتال به گوش مخاطبان درست برسانیم. برای شروع یک تحول واقعی و دریافت مشاوره اختصاصی، همین حالا به صفحه [تماس با ما و درخواست مشاوره] مراجعه کنید.
